دلتنگت که می شوم
آثار و اشعار شاعران بر اساس سبک شعری ، متن ادبی و دل نوشته هاي خودم و ...

    

    به اينكه چگونه توانستن شوق خنده را از لبان پر مهرت دور كنند.

و نگاهت كه مملو از عشق بود را به يخ مبدل سازند.

باورش در باورم نمي گنجد.

حال كه از راز دل خويش ، سخني بر لب نمي آوري با اين بيگانه !

فقط تمناي دلم را بپذير و

رها كن تمام خاطرات تلخ ديروز را

رها كن ، درد شب هاي ديروز را

رها كن سراب جاده هاي طويل ديروز را

و رها كن هر آنچه در دلت از غم كمين است...

دلم تاب و تحمل اين همه رنجي كه بر دوش تو سنگيني مي كند را ندارد.

چگونه بگويم و با چه واژه اي بنگارم كه باور كني ، من جدا از تو و درد تو نيستم.

هرچند كه فرسنگ ها دور از هميم.

اما دوش هايم تحمل بار تو را به هر بهايي كه باشد به جان مي خرد.

 

 

 




تاريخ : چهار شنبه 22 مرداد 1393برچسب:, | 11:16 | نويسنده : زهره |